3-8 نگرش ابزاری به قدرت:
در حکومت اسلامی نگرش ابرازی به قدرت است[1] و یکی از مسائلی است که موجب امتیاز حکومت اسلامی از سایر حکومتهاست. فیلسوفان سیاسی بر این نکته هستند که اساس هر حکومتی قدرت است و اصالت دارد و اینکه تا قدرت وجود نداشته باشد، حکومتی پدید نخواهد آمد.
حکومت، در صورتی معنا خواهد داشت که یک عده از افراد یا گروههای منتخب مردم یا منصوب از جانب افراد با نفوذ، بر مردم تسلط یابند، گرچه این تسلط از طریق زور اسلحه، پول، تبلیغات و فریبکاری به دست آمده باشد.
در حال حاضر، بیشتر جهانیان، نظریه دموکراسی لیبرال را پذیرفتهاند که بر اساس آن، اراده حاکم، برخاسته از اراده مردم است. به عبارت دیگر، بر اساس این نظریه، مردم قدرت را به حکومت اعطا میکنند تا آن حکومت بتواند جامعه را به خوبی اداره کرده، بر آن تسلط یابد.
در آن زمان که قدرت فیزیکی و بدنی مطرح بود، هرکس قدرت بدنی بیشتری داشت، به صورت بازوی حکومت عمل میکرد، ...با پیشرفت صنایع، کشوری قدرت بیشتری مییافت که صنعت، فناوری و ابزار جنگی پیشرفتهتری داشته باشد. امروزه در عمل، مردم جهان با چشمان خویش این حقیقت را مشاهده کردهاند و تردید برای کسی باقی نمانده است که با قدرتمندان کنونی جهانی نمیتوان از طریق منطق و بحث و گفتگو وارد شد، بلکه با آنان تنها با زبان صوری میتوان سخن گفت.[2]
تحصیل مال و تصرف آن با استفاده از مواهب طبیعی در محدوده قانون، آزاد میباشد. در منطق اسلام، همهی جهان وطن انسان است و انسان هرجای دنیا مایل باشد، میتواند زندگی کند و هرکجا راحت باشد، آنجا وطن و اقامتگاه اوست.
راجع به آزادی شغل و عمل، انسان در انتخاب شغل و نوع کار، کاملاً آزاد است و هیچ کس حق ندارد کسی را به کاری مجبور سازد. در اسلام، فقط در یک صورت میتوان کسی را به شغلی مجبور کرد و آن، جایی است که کسی کاری نکند و قادر به پرداخت مخارج زندگی زن و فرزندان خود نباشد، در این صورت، حاکم میتواند او را به کار مجبور نماید. آری هر نوع کسب و شغل آزاد، مباح است به شرط اینکه آن کار برخلاف قوانین شرعی نبوده و به ضرر دیگران نباشد. استفاده از مواهب طبیعی و جمعآوری آنها، به گروه خاصی از سرمایهداران بزرگ و ثروتمندان اختصاص ندارد،[3] چنانکه در قرآن کریم بر آن تأکید شده است: «...أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا...»[4]«...مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!...»
فرشتگان ادّعای آنان را که گفتند: ما مستضعف بودیم را تکذیب میکنند و میگویند: دین خدا فراختر از آن بود که شما خود را در چنان شرایطی قرار دهید، شما میتوانستید از حومهی استضعاف درآیید و به جای دیگر کوچ کنید، پس شما در حقیقت مستضعف نبودید، چون میتوانستید از آن حومه خارج شوید،
پس این وضع را خود به خود و به سوء اختیار خود پدید آوردید. پس جمله «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهاجِرُواْ فِیهَا» ابهامی توأم با سرزنش است، همچنانکه سئوال «فیما کنتم» نیز این سرزنش را در بر دارد.[5]
.
3-7 خدمتمداری:
مسئولیت افراد انتخاب شده در مردمسالاری دینی ناشی از اعتقاد به معاد و غایتمندی سیاسی اسلام میباشد. از اینرو ضرورت پاسخگویی در محضر ربوبی در آخرت و پاسخ به وجدان و افکار عمومی مهمترین شاخصهی حکومت مردمسالاری دینی میباشد.[6]
مسئولان حکومتی، از میان مردم برخاستهاند، طعم فقر را چشیدهاند و کمر همت در خدمتگزاری به مردم دارند. در مردمسالاری دینی که الگو گرفته از مبانی تابناک اندیشه اسلامی است میان مردم و دولتمردان، فاصلهای وجود ندارد و مردم، دولت را از خود میدانند. حاکم و نهادهای مشروع، مادامی از صفت مشروعیت، برخوردارند که ضمن برخورداری از شرایط و شایستگیها، در خدمت مردم مسلمان باشند.[7]
خدمتمداری به مردم، یکی از مهمترین ویژگیها و امتیازات حکومت اسلامی است که در قرآن کریم، با عنوان عمل کردن به سخنان و وعدهها در مسئولین حکومت اسلامی مورد تأکید قرار گرفته
است: «کَبرَُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون»[8] «نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید!»
باید توجه داشت اینکه انسان چیزی را بگوید که بدان عمل نمیکند، غیر از آن است که عمل نکند (خلف وعده کردن نسبت به آنچه گفته میشود)، این قسم دوم، نفاق است نه اولی. چون قسم اول ناشی از ضعف اراده و سستی همّت است البته خود، یکی از رذایل اخلاقی و منافی با سعادت نفس انسانی است، چون خدای تعالی، سعادت نفس بشری را بر این اساس تأمین نمود که به اختیار خود اعمال خیر کند و حسناتی کسب نماید و کلید کسب این حسنات، داشتن عزم راسخ و همّت بلند است...[9]
در جمله « کَبرَُ مَقْتًا»، واژهی «مقت» با «کبر» که آن نیز دلیل بر شدت و عظمت است توأم شده و دلیلی بر خشم عظیم خدا است نسبت به گفتار خالی از عمل.[10]
لذا در فرمان مالک اشتر چنین آمده است که حضرت علی(علیهالسّلام) به او فرمود:
«إیاک... أن تعدهم فتتبع موعدک بخفک...والخلف یوجب المقت عندالله و الناس، قال الله تعالی: کَبرَُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون»[11] «مبادا ... مردم را وعدهای داده، سپس خلف وعده نمایی!...و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را برمیانگیزد. چنانکه قرآن کریم میگوید: کَبر مقتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون». بنابراین خدمتمداری ارزش زیادی دارد و خلف وعده، نشان از عدم خدمتمداری داشته و خشم خدا و مردم را در پی دارد.
[1]- معاونت پژوهشی، همان، ص75.
[2]- قاسم، شباننیا، انقلاب اسلامی، جهشی در تحولات سیاسی تاریخ( مجموعه سخنرانی های محمد تقی مصباح یزدی)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1388، صص233-232.
[3]- جعفر، خوشنویس، همان، صص449-446.
[4]- نساء(4)آیه 97.
[5]- محمدحسین،طباطبایی، همان، ج5، ص77.
[6]- معاونت پژوهش، همان، صص65-64.
[7]همان، صص69-65.
[8]- صف(61)آیه 3.
[9]- محمدحسین، طباطبایی، همان، ج19، ص421.
[10]- ناصر، مکارم شیرازی، همان، ج24، ص62.
[11]- همان، ج24، ص64 و نیز، نهجالبلاغه، نامه 53.